January 15, 2022
در ابتدا لازم به توضیح است که از این به بعد میخواهیم ترجمه درست و علمی از Costing داشته باشیم و بجای ترجمه غلط “هزینهیابی” ، از اصلاح “بها یابی” استفاده نماییم.
بها یابی هدف سیستمی است که بر اساس آن، یک شرکت از قبل برای قیمت فروش، بهای تمام شده محصول و حاشیه سود که میخواهد برای یک محصول جدید به دست آورد، برنامه ریزی می کند. اگر نتواند محصولی را در این سطوح برنامه ریزی شده تولید کند، پروژه طراحی را به طور کامل لغو می کند. با بها یابی هدف، یک تیم مدیریت ابزار قدرتمندی برای نظارت مستمر بر محصولات از لحظه ورود به مرحله طراحی و در طول چرخه عمر محصول خود دارد و یکی از مهمترین ابزارها برای دستیابی به سودآوری ثابت در یک محیط تولیدی در نظر گرفته می شود.
بها یابی هدف ابزاری عالی برای برنامه ریزی مجموعه ای از محصولاتی است که سطوح سودآوری بالایی دارند. این رویکرد با رویکرد بسیار متداولتر که مبتنی بر ایجاد محصولات بر اساس دیدگاه بخش مهندسی(در مورد اینکه محصول باید چگونه باشد) و بعداً تعیین و مقایسه بهای تمام شده آنها با بازار، مخالف است.
مراحل اولیه در فرآیند بها یابی هدف در زیر ذکر شده است:
مرحله 1. انجام تحقیق
اولین قدم بررسی بازاری است که شرکت میخواهد محصولات را در آن بفروشد. تیم طراحی باید مجموعهای از ویژگی های محصولی را که مشتریان به احتمال زیاد خریداری می کنند و مبلغی را که برای آن ویژگی ها می پردازند را تعیین کند. تیم باید آگاهی لازم را در مورد ارزش بدست آمده از ویژگی های منحصر بفرد داشته باشد تا بعداً در صورت حذف یک یا چند ویژگی، چه تأثیری بر قیمت محصول خواهد داشت. اگر تیم در حالی که هنوز در حال برآورد بهای هدف خود است، تصمیم بگیرد که نمی تواند یک ویژگی را ارائه دهد، ممکن است لازم باشد که یک ویژگی محصول را حذف نماید. در پایان این فرآیند، تیم ایده خوبی از قیمت هدفی دارد که میتواند محصول پیشنهادی را با مجموعهای از ویژگیها به فروش برساند و اگر برخی از ویژگیها را از محصول حذف کرد، چگونه باید قیمت را تغییر نماید.
مرحله 2. محاسبه حداکثر بهای تمام شده
شرکت یک حاشیه ناخالص[2] اجباری را که محصول پیشنهادی باید کسب کند در اختیار تیم طراحی قرار می دهد. با کم کردن حاشیه ناخالص الزامی از قیمت محصول پیش بینی شده، تیم می تواند به راحتی حداکثر بهای تمام شده هدفی را که محصول باید قبل از اجازه تولید به دست آورد، تعیین نماید.
مرحله 3. مهندسی محصول
مهندسان و پرسنل تدارکات تیم اکنون نقش اصلی را در ایجاد محصول بر عهده دارند. اگر محصول دارای نسبت بالایی از قطعات خریداری شده باشد، کارکنان تدارکات بسیار مهم هستند. آنها باید قیمت گذاری اجزا را بر اساس سطح کیفی، تحویل و کمیّت مورد انتظار برای محصول تعیین کنند. آنها همچنین ممکن است در برون سپاری قطعات مشارکت داشته باشند، اگر این منجر به بهای تمامشده کمتر شود. مهندسان باید محصول را به گونه ای طراحی کنند که هدف بها را برآورده کند، که احتمالاً شامل تعدادی تکرار طراحی می شود تا ببینند کدام ترکیب از ویژگی های اصلاح شده و ملاحظات طراحی منجر به کمترین بها خواهد شد.
مرحله 4. فعالیتهای در حال انجام
هنگامی که طراحی محصول، نهایی و تأیید شد تیم دوباره تشکیل میشود که این بار طراحان کمتر و مهندسان صنایع بیشتری را شامل میگردد. این تیم اکنون وارد مرحله جدیدی از کاهش هزینه های تولید شده است که تا پایان عمر محصول ادامه دارد. به عنوان مثال، کاهش بهای تمام شده ممکن است ناشی از کاهش ضایعات در تولید (معروف به هزینه یابی کایزن)، یا از برنامهریزی جهت کاهش هزینههای تامینکننده شده باشد. این کاهشهای مداوم هزینه، حاشیه ناخالص اضافی کافی را برای شرکت به همراه دارد تا در طول زمان، در پاسخ به افزایش سطح رقابت، قیمت محصول را کاهش دهد.
ملاحظات اضافی
تیم طراحی میتواند یکی از رویکردهای ذکر شده در زیر استفاده کند تا تلاش بیشتری در جهت تمرکز بر کاهش بهای تمام شده داشته باشد. از میان این دو روش، شرکتها اگر به دنبال ارتقای معمولی به یک محصول موجود هستند، احتمالاً از رویکرد اول و اگر میخواهند به کاهش قابل توجه بهای تمام شده دست یافته یا طراحی موجود را تغییر بدهند از رویکرد دوم استفاده خواهند نمود.
پیوند به اجزاء
تیم طراحی هدف مبلغ کاهش بهای تمام شده را بین اجزای مختلف محصول تخصیص میدهد. این رویکرد منجر به کاهش بهای افزایشی برای همان اجزایی می شود که در آخرین تکرار محصول استفاده شده است. این رویکرد معمولاً زمانی استفاده می شود که یک شرکت به سادگی سعی میکند یک محصول موجود را با یک نسخه جدید به روز کند و می خواهد همان ساختار محصول زیربنایی را حفظ نماید. کاهش هزینههایی که از طریق این رویکرد به دست میآیند نسبتاً کم است، اما منجر به نرخ بالای موفقیت محصول و همچنین یک دوره طراحی نسبتاً کوتاه میشود.
پیوند به ویژگی ها
تیم محصول هدف مبلغ کاهش بهای تمام شده را در میان ویژگیهای مختلف محصول تخصیص میدهد، که توجه را از هر گونه طرح محصولی که ممکن است از مدل قبلی به ارث رسیده باشد، متمرکز کند. این رویکرد به کاهش هزینه ها (و تغییرات طراحی) شدیدتر تمایل دارد، اما همچنین به زمان بیشتری برای طراحی نیاز دارد، و همچنین خطر خرابی محصول یا حداقل هزینه های گارانتی بیشتر را به دنبال دارد.
با شکست بهایابی هدف چه کنیم؟
اگر تیم پروژه به سادگی نتواند بهای تمام شده مورد نظر را برآورده کند چه؟ به جای تکمیل فرآیند طراحی و ایجاد محصولی با حاشیه سود نامرغوب، پاسخ صحیح این است که روند توسعه باید متوقف شود و به جای آن بررسی پروژه های دیگر انجام گردد. این بدان معنا نیست که مدیریت به تیمهای پروژه خود اجازه میدهد تا ماهها یا سالها قبل از اینکه در نهایت تسلیم شوند، مبارزه کنند. درعوض، آنها باید در یک درصد مشخص از هدف بهای تمام شده در تاریخهای نقطه عطف مختلف، با هر مورد نیاز نقطه عطف متوالی به بهای تمامشده هدف نهایی نزدیکتر شوند. نقاط عطف ممکن است در تاریخهای خاص یا زمانی که مراحل تکمیل کلیدی در فرآیند طراحی به پایان میرسد، مانند پایان هر تکرار طراحی رخ دهد.
اگرچه مدیریت ممکن است یک پروژه طراحی را که نمی تواند اهداف بهای تمام شده خود را برآورده کند، لغو نماید، اما این بدان معنا نیست که پروژه برای همیشه متوقف می شود. درعوض، مدیریت باید پروژه های قدیمی را حداقل یک بار در سال بررسی کرده تا ببیند آیا شرایط به اندازه کافی تغییر کرده است که احتمالاً دوباره قابل اجرا باشند. رویکرد بررسی دقیقتر این است که هر تیم پروژه، مجموعهای از متغیرها را فرموله کند که در صورت رسیدن به نقطه عطف مورد نظر (مانند کاهش قیمت کالایی که در طراحی محصول استفاده میشود) باید بررسی مجدد محصول را آغاز کند. در صورت رسیدن به هر یک از این نقاط عطف، پروژه ها بلافاصله به مدیریت ارائه شده تا ببینند که آیا باید احیا شوند یا خیر. چنین احیایی باید هرگونه تغییر در قیمتهای بازار محصولات قابل مقایسه از زمان آخرین بررسی پروژه را در نظر بگیرد.
زمان استفاده از بها یابی هدف
بها یابی هدف بیشترین کاربرد را برای شرکت هایی دارد که با عرضه مداوم جریانی از محصولات جدید یا ارتقا یافته در بازار (مانند کالاهای مصرفی) رقابت می کنند. برای آنها بها یابی هدف یک ابزار کلیدی بقا است. برعکس، بها یابی هدف برای آن دسته از شرکتهایی که تعداد کمی از محصولات قدیمی را دارند که به حداقل بهروزرسانی نیاز دارند و سودآوری بلندمدت آنها بیشتر با نفوذ بازار و پوشش جغرافیایی (مانند نوشابهها) مرتبط است، کمتر ضروری است.
همچنین مفهوم بها یابی هدف کاربرد محدودی در کسب و کار خدماتی دارد که در آن نیروی کار هزینه اولیه را تشکیل می دهد.
[1] gross margin
[2] Target costing